رفاقت، برای خودش صورتی دارد و محتوایی.
صورتش صمیمیت و راحتیست و محتواش؛ اطمینان داشتن و بهدل بودن. اگر آن صورت از این سیرت بیشتر باشد، اساساً رفاقتی وجود ندارد.
حجم رابطههای دوستانهی مبتذلی که دور و برمان هست و خیلیهایمان مبتلایش هستیم برای همین است؛
صمیمیتی بیش از آن مقداری که دو طرف هم را قبول دارند و به هم دل دادهاند. چه بهتر که صورت و محتوا با هم بخواند.
دستِ کم میشود در ذهن الک بر داشت و روابط رفیقانه را از غیر آن سوا کرد. همه را رفیق حساب آوردن جنایتِ هولناکیست. این تفکیکِ ذهنی روزی، جایی به کار میآید.
لابلای این دستهبندی یک چیز نابی هم هست؛ رفاقتهایی که میزان صمیمیتاش کم است، خیلی کم است پیشِ آن علاقه و ارادت و اطمینان.
این دوستیهای دور، مثلِ رازهای سر به مُهر اند. مثلِ مسکوکاتِ ما که روزی قدر میبینند و صدر مینشینند. حیف است خرج کردن و کنار گذاشتنشان.
برای صمیمی شدن همیشه وقت هست؛
اما برای دل بستن؟ وقت که هیچ، انگار مجال هم نیست.
درباره این سایت